بسم الله الرّحمن الرّحيم
والحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين سيّما بقيّة الله في الارضين.
به همه ي شما بينندگان عزيز و کساني که اين عرايض را خواهيد شنيد، تبريک عرض ميکنم و سخنان خود در اين روز شروع سال و شروع قرن را مزيّن ميکنم به نام و ياد حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) که خود ايشان بهار دلها و طراوت دورانها است:
اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعداً غَيرَ مَکذوبٍ اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقوم اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقعُد اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقرَاُ وَ تُبَيِّن اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تُصَلّي وَ تَقنُت اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَرکَعُ وَ تَسجُد اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّر اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر.(۱)
اين سوّمين نوروزي است که اين بنده از فيض حضور در جوار بقعهي مبارک حضرت عليّ بن موسي الرّضا (سلام الله و صلوات الله عليه) محرومم؛ از حضور در مقابل جمع پُرشور زائران آن بزرگوار، از مسافر و مجاور، محروم هستم؛ لذا سلامي از اين دور عرض ميکنيم و درودي ميفرستيم. اللهمّ صلّ علي وليّک علىّ بن موسي الرّضا عدد ما في علمک صلاةً دائمةً بدوام ملکک و سلطانک. اللهمّ سلّم علي وليّک علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام عدد ما في علمک سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبريائک.
دربارهي نوروز ايراني در اوّل سال و اين عيد بهاري نکاتي وجود دارد که گاهي عرض کردهايم؛ يک نکته که امروز مايلم آن را عرض بکنم، آميختگي اين عيد ملّي با ذکر و نيايش و دعا و معنويّت است. اين [قضيّه] شايد در بين اعياد اوّل سال در بين ملّتها چيز کمنظيري [باشد] ــ بنده البتّه اطّلاع زيادي ندارم، [امّا] بعيد ميدانم ــ يا کمنظير است يا بينظير است که مردم عيد ملّي را همراه ميکنند با دعا و ذکر و نيايش و معنويّت و اظهار ارادت به ساحت پروردگار. ديشب در لحظهي تحويل سال، تقريباً همهي آحاد مردم و قشرهاي مختلف، سالخوردگان، برجستگان، دانشمندان، فعّالان عرصههاي گوناگون علمي ــ عرصهي موشک، عرصهي نانو، عرصهي زيستشناسي و غيره ــ تا جوانانِ وارد در اردوهاي جهادي که عيد را در روستاهاي دورافتاده ميگذرانند و از خانوادهها دورند براي خدمت به مردم، همه و همه اين لحظهي تحويل را با يا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الاَحوال» آغاز کردند؛ با خدا سخن گفتند و از خدا طلب کردند و دل خود را با ياد خدا شستشو دادند؛ اين يک نکته است.
يک نکتهي ديگر در باب نوروز، ذوق و سليقهي ويژهي ايراني است که در آن، انسان احساس ژرفانديشي ميکند: بهار را آغاز سال خود قرار دادن. بهار مظهر اميد است، پيامآور اميد است؛ بهار به انسان ميگويد که خزان و برگريزان حتماً رفتني است و طراوت و نوسازي و نوگرايي حتماً آمدني است؛ اين، خصوصيّت بهار است. يک چنين پيامي را به مردم ميدهد: پيام طراوت، پيام رويش. البتّه اين اميد، امسال مضاعف هم بود، به خاطر همراهي با نيمهي شعبان که روز نيمهي شعبان هم روز تولّد اميد بزرگ تاريخ و اميد بزرگ بشريّت است؛ و اميد، منشأ همهي حرکتها و پيشرفتها است. من همين جا از اين فرصت استفاده کنم و اين را عرض کنم: کساني که براي مردم سخن ميگويند، پيام ميفرستند، مينويسند، تلاش ميکنند، هر چه ميتوانند در مردم، اميد ايجاد کنند؛ اميد عامل مهمّ حرکت، عامل مهمّ پيشرفت است. بحمدالله خداي بزرگ براي ملّت ايران موجبات اميد را هم فراهم کرده؛ زمينههاي اميد در بين ملّت ما و کشور ما بحمدالله کم نيست. بگذاريد دشمنان از اميدواري ملّت ايران به خشم بيايند، و انشاءالله اميد روزبهروز در دل ملّت ايران افزايش پيدا کند.
امروز عرض ما در درجهي اوّل در زمينهي مسائل اقتصادي است که من ديشب پيام سال را و شعار سال را عرض کردم و دربارهي آن مقداري توضيح ميدهم. البتّه مطالب ديگري هم هست که اگر وقت بود، مجال بود، انشاءالله عرض خواهيم کرد. علّت اينکه ما بحث اقتصادي را در اين روز اوّل سال مطرح ميکنيم، اوّلاً به خاطر اهمّيّت مسئلهي اقتصاد است؛ يعني واقعاً اگر در کشور [رشد] اقتصادي همراه با عدالت به وجود بيايد، همهي زمينههاي پيشرفت فعّال خواهد شد و کشور به پيشرفت واقعي خواهد رسيد؛ يعني اقتصاد يک چنين نقش محوري دارد. ثانياً ما در اين ده سال گذشته، در دههي ۹۰، در واقع مواجه بوديم با انباشت چالشهاي اقتصادي که خب انسان بايستي از اينها به يک نحوي خلاص بشود. بايد انشاءالله دربارهي مسائل اقتصادي درست فکر کرد، درست عمل کرد و حرکت کرد تا براي ملّت وسايل آسايشي در اين زمينه انشاءالله به وجود بيايد. بنابراين ما بحث اقتصادي را از اين جهت مطرح ميکنيم.
در اقتصاد هم مسئلهي عمده عبارت است از توليد ملّي که اجمالاً عرض کرديم و من در اين سه چهار سال اخير در شعار سال مسئلهي توليد را تکرار کردم و البتّه دولتها و مسئولين به قدر توان خودشان، به قدر همّت خودشان، با توجّه به شرايط بينالمللي کارهايي انجام دادند؛ آن مقداري که توانستند کارهايي انجام دادهاند، تلاشهايي کردهاند وليکن به نظر من امروز مسئلهي اصلي ما، مسئلهي اصلي مسئولين اجرائي کشور و کساني که به نحوي در اين مسائل، در ادارهي کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد. خب، رويکردهاي جديدي هم انسان مشاهده ميکند که انسان را دلگرم ميکند؛ يعني اگر انشاءالله اين رويکردهاي مردمي و حضور مردمي به نحو مناسبي ادامه پيدا بکند، اين دلگرمکننده است و نشانههايي براي اميد بيشتري در انسان به وجود ميآورد.
يک نکته را من اينجا عرض بکنم و آن اينکه در زمينهي اقتصاد، آنچه بنده مطرح ميکنم، مطالباتي که مطرح ميشود، عمدتاً خطاب به مسئولان کشور است؛ عمده در قوّهي مجريه، مقداري هم قوّهي مقنّنه و حتّي قوّهي قضائيّه و بعضي دستگاههاي وابسته؛ عمدتاً خطاب به اينها است. چرا اين مسائلي را که مربوط به اينها است ما در فضاي عمومي و در سخنرانيِ مردميِ کشوري مطرح ميکنيم؟ علّت اين است که خوب است مردم در فضاي عمومي مسائل اقتصادي و سياستهاي اقتصادي قرار بگيرند، مطالبات اين حقير را هم بدانند و از مسئوليني که به اين مسائل اقدام ميکنند و فعّاليّت ميکنند حمايت کنند، پشتيباني کنند. البتّه وظايفي هم بر عهدهي خود مردم است که حالا من امروز که [مطالبي] عرض ميکنم در مورد اقتصاد دانشبنيان، کاملاً روشن ميشود که يک کارهاي مهمّي هست که خود مردم، بخصوص خود جوانها بايستي انجام بدهند. و البتّه اين گفتار عمومي شايد موجب ميشود که دستگاهها هم پشتيباني بيشتري و بهتري از اين مسائل بکنند.
حرف امروز من اين است که براي رشد اقتصاد کشور و اصلاح امور اقتصادي کشور، به طور قاطع بايد به سمت اقتصاد دانشبنيان حرکت بکنيم؛ خلاصهي عرض امروز ما اين است. اقتصاد دانشبنيان» يعني چه؟ يعني اينکه دانش و فنّاوري پيشرفته نقشآفرينيِ فراوان و کاملي داشته باشد در همهي عرصههاي توليد. همهي عرصههاي توليد» که عرض ميکنيم، يعني حتّي انتخاب آن کار توليدي؛ چون لزومي ندارد که انسان همهي کارهاي توليدي را انجام بدهد. انتخاب آن کار توليدي هم [بايد] برخاستهي از نگاه دانشي و بينشي و علمي باشد؛ اين معناي اقتصاد دانشبنيان است که در همهي عرصههاي اقتصاد دخالت داشته باشد. اگر ما اين سياست را دنبال کرديم و دانش را پايه و زمينهي اقتصاد کشور قرار داديم و بنگاههاي اقتصاد دانشبنيان را افزايش داديم ــ که بعد عرض ميکنم ــ منافع زيادي براي کشور و براي اقتصاد کشور خواهد داشت: هزينهها را کاهش ميدهد؛ يعني اقتصاد دانشبنيان موجب کاهش هزينههاي توليد ميشود؛ بهرهوري را افزايش ميدهد که امروز يکي از مشکلات ما کاهش بهرهوري است؛ کيفيّت محصول را افزايش ميدهد، بهبود ميبخشد و محصولات را رقابتپذير ميکند؛ يعني در بازارهاي جهاني، ما ميتوانيم از اين محصولات به عنوان محصولات رقابتپذير استفاده کنيم، در داخل کشور هم همين جور؛ يعني در داخل کشور هم، ولو ما در مورد واردات هم خيلي تعرفه نگذاريم و واردات سرازير بشود، وقتي محصول داخلي کيفيّت بهتري داشت، قيمت ارزانتري داشت، مردم طبعاً به آن اقبال ميکنند؛ يک چنين خصوصيّاتي در توليد دانشبنيان وجود دارد.
من اگر بخواهم از باب نمونه مثال بزنم، مسئلهي کشاورزي را مثال ميزنم که متأسّفانه بخش کشاورزي از عرصهي دانشبنيان يک مقداري دورتر از بخشهاي صنعت و خدمات و مانند اينها است. اگر ما در کشاورزي، شرکتهاي دانشبنيان را افزايش بدهيم و دانش را در مسئلهي کشاورزي بهکارگيري کنيم، ميتوانيم در امر اصلاح بذر ــ که خيلي در توليد محصول کشاورزي مهم است ــ در مورد آبياري نوين، در مورد شيوههاي جديد توليد، در مورد بهرهوري بهتر از آب و خاک ــ که آب و خاک دو محصول ارزشمندند که قبلاً هم اشاره کرديم ــ (۲) ميتوانيم حدّاکثر استفاده را بکنيم، بهرهوريمان را افزايش بدهيم و اينها را اصلاح کنيم. وقتي که در کشاورزي توانستيم اين پيشرفتها را به وجود بياوريم و تحوّل جدّي ايجاد بکنيم، اين موجب ميشود که اوّلاً امنيّت غذائي کشور حاصل بشود و به دست بيايد، يعني کشور از لحاظ مسائل غذائي هيچ وقت دچار مشکل نشود، هيچ نگرانياي وجود نداشته باشد؛ ثانياً درآمد کشاورزان افزايش پيدا کند؛ خيلي خوب است که درآمد کشاورزان ما افزايش پيدا بکند و به کشاورزي دلگرم بشوند و ادامه بدهند، [که اين] محصول فوقالعاده باارزشي است؛ همچنين معضل کمبود آب را ميشود حل کرد. در کشور ما آنچه معروف است و آنچه به طور معمول گفته ميشود ــ که بنده البتّه نظراتي در اين زمينه دارم ــ اين است که ما دچار کمبود آب هستيم؛ خب اگر کشاورزي ما دانشبنيان شد، مشکل کمبود آب هم حل خواهد شد. مثلاً در باب کشاورزي اين را من به عنوان نمونه ذکر کردم.
در همهي بخشهاي ديگر هم ــ چه بخشهاي مربوط به توليد، چه بخشهاي مربوط به خدمات ــ همين برکات وجود دارد؛ يعني حجم محصول افزايش پيدا ميکند، کيفيّت بالا ميرود، قيمت تمامشده کاهش پيدا ميکند؛ در واقع دانشبنيان کردن توليد، بهرهوري فعّاليّتهاي اقتصادي را ارتقاء ميدهد؛ اين امر مهمّي است، يک نقطهي حسّاس و اساسياي است. همان طور که قبلًا اشاره شد، يکي از مشکلات کشور کاهش بهرهوري است؛ يعني به تناسب آن مقداري که هزينه مصرف ميکنيم، از اين هزينهمان بهرهبرداري نميکنيم؛ در بخشهاي مختلف همين جور است؛ بهرهوري در کشور کم است. من به مردم عزيزمان راجع به شدّت [مصرف] انرژي در همين سخنراني اوّل سال، چند سال قبل در مشهد(۳) عرض کردم که آن مقداري که ما برق مصرف ميکنيم، به اندازهي متناسب با اين مصرف استفاده نميکنيم؛ در دنيا به طور متوسّط از ما جلو هستند؛ ما در زمينهي بهرهوري عقبيم. و در موضوعات ديگر هم همين جور است. اگر چنانچه ما به سمت دانشبنيان حرکت کرديم، اين معضل مهمّ اقتصادي حل خواهد شد.
خب در باب دانشبنيان کردن توليد بحثهاي فنّياي وجود دارد که بنده اهل تخصّص آن هم نيستم، البتّه اطّلاعاتي هست لکن لزومي ندارد آنها را در اين جمع مردمي مطرح بکنم؛ اينها را مسئولان کشور، متخصّصان اين کا ر بايستي در جمعهاي مرتبط با اين مسئله مطرح کنند، دنبالگيري کنند تا انشاءالله اين قضيّه به شکل خوبي حل بشود. من فقط به طور خلاصه عرض ميکنم که رسيدن و دست يافتن به پيشرفت عادلانه در اقتصاد و حلّ مشکل فقر در کشور ــ که ما مشکل فقر و استضعاف مالي را در کشور بخواهيم حل کنيم ــ فقط از مسير تقويت توليد» ميگذرد؛ اگر ما توليد را تقويت کرديم که تقويت آن هم به همين دانشبنيان بودن است، اين مقصود بزرگ انشاءالله حاصل خواهد شد.
دو مطلب لازم را بايد اينجا در اين زمينه عرض بکنم که متناسب با اين مسئلهي شرکتهاي دانشبنيان است.
يک مطلب اين است که ما شرکت دانشبنيان داريم لکن بايد افزايش پيدا کند. مطلب دوّم هم راجع به اين است که اين کار را ميتوانيم بکنيم. ما در حال حاضر قدري کمتر از ۷۰۰۰ شرکت دانشبنيان داريم. تقريباً حدود ۶۶۰۰ يا ۶۷۰۰ شرکت دانشبنيان در کشور وجود دارد که از اينها نزديک به ۴۵۰۰ [مورد]شان شرکتهاي توليدياند؛ بقيّه خدماتي و از اين قبيل هستند. اين تعداد حدود ۳۰۰ هزار اشتغال مستقيم ايجاد ميکند، که خب نسبتاً رقم قابل توجّهي است. البتّه آن کساني که بنده سؤال کردم از آنها و پاسخ دادند، گفتند بيش از ۳۰۰ هزار است؛ حدس ميزنند مثلاً ۳۲۰ هزار اشتغال مستقيم در اين سال ۱۴۰۰ که گذشت ايجاد کرده؛ اشتغال غير مستقيم خيلي بيشتر از اينها است. من پرسيدم که در ۱۴۰۱ چقدر ميشود اين مقدار را افزايش داد و تعداد اين شرکتها را بيشتر کرد؟ به من گفتند حدّاکثر سي درصد. بنده قانع نيستم؛ من معتقدم سي درصد آن رقمي نيست که براي کشور مطلوب باشد و مورد نياز کشور باشد و به نيازهاي کشور جواب بدهد. توقّع من از مسئولين اين است که صد درصد افزايش پيدا کند، يعني شرکتها دو برابر بشود. بنابراين ۳۰۰ هزار اشتغال مستقيم تبديل خواهد شد به ۶۰۰ هزار اشتغال مستقيم در سال ۱۴۰۱.
البتّه اين [کار] موجب اين نشود که ما يک شرکتي درست کنيم و اسمش را بگذاريم دانشبنيان، در حالي که دانشبنيان نباشد؛ نه، حقيقتاً شرکتهاي دانشبنيان [درست شود]؛ بايد همّت کنند مسئولين ما و اين کار را انجام بدهند؛ بخصوص در بخشهايي که عقبترند، مثل همين بخش کشاورزي که عرض کرديم. شرکتهاي دانشبنيان در بخش کشاورزي، چهار درصدِ همهي شرکتهاي دانشبنيان ما است. چهار درصد از اين شرکتها مربوط به بخش کشاورزي است که بخش کشاورزي اين همه هم حائز اهمّيّت است، که من اشاره کردم. مسئلهي کشاورزي مهم است، مسئلهي دامداري بسيار مهم است و کشور در محصولات پايهي غذائي بايستي به امنيّت کامل و به خودکفائي لازم حتماً دست پيدا کند. ما بايستي در مورد گندم، در مورد خوراک دام ــ ذرّت، جو، امثال اينها ــ و موادّ اصلي توليد روغن به خودکفائي برسيم. بايد در ذرّت، در جو، در بقيّهي چيزهايي که کالاهاي اساسي ناميده ميشود، حتماً به خودکفائي برسيم؛ و ميتوان اين کار را کرد. کشور بزرگ است، زمينههاي زيادي هست، ما دشتهاي حاصلخيز زيادي داريم. در بخشهاي مختلف کشور دشتهاي حاصلخيز داريم، اگر روي اينها کار کنيم، که بنده در چند سال قبل از اين(۴) در مورد خوزستان يک اقدامي را تشويق کردم، تحريص کردم، که در مورد خوزستان و مقداري در ايلام انجام گرفت، مقداري در سيستان انجام گرفت. البتّه آن مقداري که خواسته بوديم و قول داده شده بود، نشد امّا خب يک مقداري خوب بود. ميتوان اين را توسعه داد، ميتوان اين کار را انجام داد؛ ما دشتهاي حاصلخيز خوبي داريم، اين دشتها را بايد صرف کنيم براي [تأمين] کالاهاي اساسي.
من اين را عرض بکنم؛ رئيسجمهور محترم، جناب آقاي رئيسي به من ميگفتند که در يکي از سفرهايي که ايشان به خارج از کشور داشته، مسئولين آن محل به ايشان ميگويند که شما هر چه هندوانه و گوجهفرنگي و امثال اينها داشته باشيد و توليد کنيد، ما از شما ميخريم؛ ايشان با تعجّب ميگويد که شما خودتان زمين داريد، آب داريد، اين همه امکانات کشاورزي داريد، زمين حاصلخيز داريد، چطور ميخواهيد از ما هندوانه و مثلاً گوجهفرنگي بخريد؟ او ميگويد نه ما اين زمينها را صرف گوجهفرنگي و هندوانه نميکنيم؛ اين زمينها مال گندم است، مال ذرّت است، مال علوفه است؛ اين [حرف] درست است. البتّه بنده نميگويم هندوانه يا مثلاً فرض کنيد که سبزي و گوجه و اين حرفها نکاريم؛ همهي اينها لازم است، لکن ما بايستي از اين امکاناتي که در کشور وجود دارد، در درجهي اوّل موادّ غذائي مهم و اساسي، کالاهاي اساسي را [توليد کنيم]؛ بايستي بيشترين امکان کشور را از اينها بتوانيم تهيّه کنيم.
اين را هم من عرض بکنم، مردم عزيزمان بدانند اينکه اين قدر ما در نان اسراف ميکنيم، چقدر نان دور ريخته ميشود، اينها بدانند که بخش کشاورزي ما متأسّفانه جزو وابستهترين بخشهاي کشور به واردات است؛ جزو وابستهترين بخشهاي کشور به واردات بخش کشاورزي است؛ و بيش از حد [هم] هست؛ که اين حتماً بايستي تعديل بشود و البتّه مبارزه با اين وابستگي هم خيلي کار سختي است؛ چون عدّهاي از اين واردات موادّ کشاورزي از خارج، منافع بسيار بزرگي دارند؛ ميايستند. چند سال قبل از اين، من به يکي از اين وزراي کشاورزي در مورد “کلزا” که يکي از موادّ اوّليّهي توليد روغن نباتي است، گفتم اين را دنبال کنيد؛ ايشان ــ حالا تفصيلاتي دارد خلاصهاش اين بود که ــ [گفت] نميگذارند؛ ميگويند ما بايستي موادّ اوّليّهي روغن را وارد بکنيم؛ يعني نميگذارند؛ شايد از عناصري هم در داخل وزارت، در داخل دستگاههاي دولتي استفاده هم ميکنند تا کارشکني بشود؛ [امّا] بايد ايستاد، يعني کار سختي است امّا اين کار سخت را حتماً بايستي انجام بدهند.
خب پس مطلب اوّلي که گفتم دو مطلب را ميخواهيم عرض بکنيم، اين است که تعداد شرکتهاي دانشبنيان در مقايسهي با نيازهاي کشور کم است و بايد افزايش پيدا کند، بخصوص در زمينهي کشاورزي و البتّه در همهي زمينههاي ديگر؛ مسئولان بايد همّت کنند و همّت مسئولان هم به اين است که حمايت کنند؛ چون شرکتهاي دانشبنيان مال مردم است؛ مردم، جوانها اين شرکتها را تشکيل ميدهند لکن دستگاهها بايستي از اينها حمايت بکنند؛ حمايت عمدتاً به اين است که محصولات اينها را بخرند، استفاده کنند يا اگر امکاناتي لازم دارند، به آنها امکانات را بدهند. البتّه در گزارشي که به من داده شد، وزارتخانههايي که اين کمک را ميکنند، اسم آوردهاند؛ و وزارتخانههايي [هم] که کمک نميکنند و بايد بکنند، آنها را هم مشخّص کردهاند که حالا اينها را بايستي خود دولت محترم و رئيسجمهور محترم رسيدگي کنند؛ اينها خيلي به ما ارتباط پيدا نميکند.
به هر حال ميتوان تعداد شرکتهاي دانشبنيان هر بخشي را يک شاخصي براي پيشرفت آن بخش در دولت دانست. مثلاً اگر چنانچه ما ديديم شرکتهاي دانشبنيان در مثلاً زمينهي نفت و گاز و اين صنايع پاييندستي اينها افزايش پيدا کرده، مِن باب مثال نمرهي بالايي به وزير نفت بدهيم؛ يا اگر عکسش بود، بعکس. اين به نظرم يکي از شاخصها است. اين مطلب اوّل که بايد شرکتهاي دانشبنيان افزايش پيدا کند.
مطلب دوّم اينکه اين کار بحمدالله ممکن است، اين کار ممکن است؛ نگويند که شما بايستي مثلاً فرض کنيد که محاسبه کنيد امکانات را؛ بله، امکانات لازم دارد لکن مهمترين امکانات، نيروي انساني است؛ ما از لحاظ نيروي انساني خيلي دستمان باز است. من به شما عرض بکنم تعداد زيادي از عناصر تحصيلکردههاي سطح بالاي ما، يک درصد بالايي ــ که اين درصد را به من گزارش کردهاند ــ از کساني که تحصيلکردههاي سطح بالا هستند، در رشتههاي غير تحصيلي خودشان مشغول کارند؛ چرا؟ ميتوان اينها را در آن رشتههاي خودشان مشغول کار کرد، به اينها کمک کرد، پشتيباني کرد تا بتوانند شرکتهاي دانشبنيان را تشکيل بدهند؛ البتّه بايد شناسايي کرد، بايد دنبال کرد. ما افرادي داريم که امروز در کارهاي بزرگ پيشرفت دارند؛ در حوزهي فنّاوريهاي هستهاي، در مورد داروهاي نوترکيب، در مورد فنّاوري نانو، در مورد فنّاوريهاي زيست ــ زيستفنّاوري ــ در مورد سلّولهاي بنيادي؛ اينها کارهاي بزرگي است؛ ما در اين زمينهها اين همه افراد برجسته داريم؛ خب اين افراد برجسته را در زمينههاي گوناگونِ ديگر هم ميتوان سراغ گرفت و پيدا کرد و حتماً وجود دارند و نيروهاي متخصّص جوان در کشور ما بحمدالله يکي از ثروتهاي بزرگ يا شايد بزرگترين ثروت موجود اين کشور است که بحمدالله وجود دارد و ميشود از دانش اينها، از همّت اينها، از نيروي جواني اينها به نفع ثروتمند کردن کشور استفاده کرد.
البتّه اينها بحثهاي مربوط به شرکتهاي دانشبنيان بود و دانشبنيان کردن توليد بود؛ بحث اشتغالآفريني را هم من ذکر کردم که آن هم خيلي مهم است. اشتغالآفريني با همين شرکتهاي دانشبنيان به دست خواهد آمد؛ يعني اگر ما به معناي واقعي کلمه بتوانيم اين شرکتها را توليد کنيم و به وجود بياوريم که در اين زمينه دچار خطاهايي که گاهي در گذشته شدهاند نشويم، اشتغال هم زياد خواهد شد. گفتم خطاهاي گذشته؛ ما در دولتهاي مختلف طرحهايي با نامهاي گوناگون داشتيم که تسهيلات بانکي را در اختيار افراد بگذاريم براي اينکه توليد بالا برود؛ تقريباً همهي اين طرحها ناموفّق بود؛ همهي اين طرحها ناموفّق بود. پولپاشي کردن و بيملاحظه اقدام کردن به جايي نخواهد رسيد؛ بايد [اين] کار خيلي با دقّت و مطالعه و درست انجام بگيرد و فعّاليّت شرکتهاي دانشبنيان به صورت زنجيرهاي شکل پيدا بکند. البتّه اين را هم من در ذهن داشتهام که بعضي از تصميمهاي اخيري که گرفته شده در مراکز تصميمگيري ممکن است به برخي از شرکتهاي کوچک و متوسّط کشور ضربه بزند؛ نبايد دولت اجازه بدهد و بانکها اجازه بدهند که اين ضربه وارد بشود؛ البتّه اين [نکته] هست که به اين بايستي توجّه کنند.
خب موضوع اقتصاد را به صورت طولاني عرض کرديم که مهم هم هست. من سال گذشته در سخنراني اوّل سال(۵) اين مطلب را مطرح کردم که اقتصاد کشور را با مسئلهي تحريمهاي آمريکا يا امثال اينها گره نزنند؛ نگويند تا تحريم هست همين است؛ نه، با وجود تحريم آمريکاييها هم ميشود در زمينهي اقتصاد پيشرفت کرد. خوشبختانه سياستهاي جديدي که در کشور وجود دارد، نشان داد که اين حرف درست است و همين کار را کردند؛ با وجود تحريمهاي آمريکايي، هم ميشود تجارت خارجي را رونق داد و افزايش داد که افزايش پيدا کرد، هم ميشود وارد قراردادهاي منطقهاي شد که بحمدالله دولت توانست و وارد شد، هم ميشود در قضيّهي نفت و برخي ديگر از مسائل اقتصادي به پيشرفتها و ارتقاهايي دست پيدا کرد، به وضعيّت بهتري رسيد که بحمدالله اينها اتّفاق افتاده، با اينکه تحريم آمريکا هم سر جايش هست. البتّه بنده به هيچ وجه نميگويم که دنبال رفع تحريم نباشيم؛ نه، بارها هم گفتهايم کساني که دارند تلاش ميکنند و کار ميکنند در اين زمينه، اشکالي ندارد، دنبال کنند؛ لکن اساس قضيّه اين است که جوري حرکت کنيم، کشور را جوري اداره کنيم که تحريمها نتواند ضربهي اساسي و مهمّي به آن بزند. حالا تحريم ممکن است يک خدشههايي ايجاد بکند امّا نتواند يک ضرر بزرگ و زيان بزرگي را به اقتصاد کشور بزند؛ اين به عهدهي مسئولين است که بايستي انشاءالله اين را انجام بدهند. من امسال هم همان توصيه را ميکنم، امسال هم عرض ميکنم که [مسائل کشور] به تحريم گره زده نشود.
امسال يک توصيهي اضافه هم دارم؛ چون گفته ميشود که حالا مثلاً قيمت نفت گران شده، درآمدهاي نفتي افزايش پيدا کرده، خب حالا با اين افزايش درآمدهاي نفتي چه کار ميخواهيم بکنيم؟ دو جور ميشود حرکت کرد: يکي اينکه نگاه کنيم بگوييم خب درآمد ارزيمان زياد است، واردات را افزايش بدهيم، مردم رفاه پيدا کنند، آسايش پيدا کنند و مانند اينها؛ اين [نگاه] البتّه ظاهر خوبي دارد، [امّا] باطن بسيار بدي دارد؛ اين ضايع کردن سرمايههاي اساسي کشور است. يک راه ديگر هم اين است که ما از درآمدهاي نفتي براي زيرساختهاي کشور، براي کارهاي اساسي کشور استفاده کنيم؛ بنيانها را محکم کنيم که اقتصاد ريشهدار بشود در کشور و بتوانيم از آنها استفاده کنيم. اين راجع به مسائل اقتصادي.
امّا راجع به ديگرِ مسائل. خب دنيا خيلي مسئلههاي زيادي دارد و ما هم با مسائل عالم مواجه هستيم؛ در زمينههاي مختلف، بايستي فکر کنيم و تدبير کنيم، تصميمگيري کنيم، حرکت کنيم و عمل کنيم. ملّت ما وقتي به قضاياي جاري امروز عالم نگاه ميکند، وقتي شما نگاه ميکنيد به آنچه در دنيا دارد اتّفاق ميافتد، حقّانيّت ملّت ايران را و صدق ملّت ايران را در مقابلهي با جبههي استکبار از هميشه روشنتر و آشکارتر ميبينيد. انتخاب ملّت ما در مقابلهي با استکبار تسليم نبود، ايستادگي بود، عدم وابستگي بود، حفظ استقلال بود، تقويت دروني نظام و ملّت و کشور بود؛ اينها تصميمات ملّي است؛ اين درست بود. وقتي نگاه ميکنيم به قضاياي عالم، ميبينيم اين [تصميم] درست است. شما به قضاياي افغانستان مراجعه کنيد، ملاحظه کنيد، نگاه کنيد، کيفيّت خروج آمريکاييها [را ببينيد]؛ اوّلاً بيست سال در افغانستان ماندند و چه کردند در اين کشور مظلوم مسلمان؛ بعد هم چه جور بيرون رفتند و چه مشکلاتي را براي مردم به وجود آوردند؛ و اموال ملّت افغانستان را هم به آنها نميدهند! اين افغانستان است؛ آن اوکراين است که رئيسجمهورش خطاب به غرب ــ که خود غربيها و دولتهاي غربي او را سر کار آوردند ــ چه لحن تندي را به کار ميبرد؛ اين قضاياي يمن است و بمباران هرروزهي مردم مظلوم و واقعاً مقاوم يمن؛ اين کارهاي عربستان است که در يک روز هشتاد نفر را گردن بزنند! هشتاد جوان را، حتّي نوجوان را ــ آن طور که خبرهايش رسيد ــ اين قضايا را وقتي انسان نگاه ميکند، احساس ميکند که در دنيا چه ظلمي حاکم است؛ چه ظلمتي حاکم است در دنيا؛ دنيا دست چه گرگهاي خونخواري است.
در ماجراي اوکراين، نژادپرستي غرب را همه ديدند. قطار پناهندگاني را که دارند از کشور و زير مثلاً مشکلات جنگ فرار ميکنند نگه ميدارند، براي اينکه سياهپوست را از سفيدپوست جدا کنند و سياهپوست را پياده کنند. صريحاً در رسانههايشان اظهار تأسّف ميکنند که اين دفعه جنگ در خاورميانه نيست، در اروپا است. يعني اگر جنگ و خونريزي و برادرکشي در خاورميانه ــ البتّه در مناطق به قول آنها خاورميانه ــ و در اينجاها باشد اشکال ندارد [امّا] در اروپا که باشد اشکال دارد. اين نژادپرستي به اين وضوح، به اين روشني! صريحاً اين جور حرف ميزنند، صريحاً اين جور اظهار ميکنند. در دنيا ظلمهايي در کشورهاي مطيع آنها اتّفاق ميافتد، مطلقاً صدايي از آنها بيرون نميآيد و در عين حال با اين همه ظلم و با اين همه ستمگري، با اين همه ظلمتآفريني ادّعاي حقوق بشر هم دارند و با ادّعاي حقوق بشر از کشورهاي مستقل باجخواهي ميکنند، باجگيري ميکنند، تهديد ميکنند؛ ملّت ايران اين قضايا را دارد با چشم باز ميبيند؛ البتّه همهي دنيا دارند مشاهده ميکنند و ميبينند و امروز به نظر ما يکي از رسواترين و فاشترين مقاطع دوران معاصر در زمينهي ظلم و تجاوز و استکباري است که متأسّفانه طواغيت عالم در حال انجام دادن آن هستند و مردم دنيا ميتوانند مستقيماً اين ظلم را مشاهده کنند و ببينند که چه کساني سرنوشت دنيا را در دست دارند!
البتّه ما ملّت ايران شيوهي کار خود را در اين سالهاي متمادي روزبهروز ارتقا بخشيده و جدّي و منطقي و با مبنا پيش رفته. امروز ما بيش از هميشه احتياج داريم به کار، به تلاش، به جدّيّت. بيش از همه بخصوص احتياج داريم به همدلي، به همافزايي؛ همدلي و همافزايي ميان ملّت عزيزمان، اتّحاد و اتّفاق کلمه. همچنين احتياج داريم به همافزايي و همدلي روزافزون مسئولان کشور؛ بايد به هم کمک کنند. کساني هستند که در خطوط مقدّم حرکت ميکنند؛ ديگران بايد به آنها کمک کنند، از آنها پشتيباني کنند و قواي سهگانه، نيروهاي مسلّح و ديگران در بخشهاي مختلف بايستي به همديگر کمک کنند، همدلي با هم داشته باشند و ملّت هم با مسئولان کشور به معناي واقعي کلمه همدلي داشته باشد، از آنها حمايت کند و کمک کند.
خب گاهي انسان تنازعهايي مشاهده ميکند بين آحاد ملّت يا بين بعضي مسئولين با يکديگر يا بين مسئولين و آحاد ملّت، غالباً پوچ؛ انسان نگاه ميکند، غالباً برخاستهي از تخيّلات و توهّمات و در مواردي از بيتقوايي. امام (رضوان الله عليه) غالباً در آن دورهي دههي ۶۰ که خب اختلافات زيادي هم بين مسئولين وجود داشت، ايشان در سخنرانيها، تقريباً هميشه تکرار ميکردند که اين اختلافات ناشي از حبّ نفْس و هواي نفْس است؛ واقعاً همين جور است. خيلي از اين مناقشهها و از اين تنازعها ناشي از حبّ به نفْس و بيملاحظگي و بيتقوايي و مانند اينها است؛ اينها را بايد کنار بگذاريم و نبايستي بسيج عمومي ملّت ايران را در راههاي صلاح ــ چه راههاي علمي، چه راههاي عملي، چه راههاي مقاومتي، چه راههاي خدمات اجتماعي؛ در همهي اينها ــ با اين تنازعها تخريب کرد که فرمود: وَ لا تَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ريحُکُم؛(۶) که اگر تنازع کرديم، اينها پيش ميآيد.
اميدواريم انشاءالله خداوند متعال ملّت ايران را روزبهروز دلشادتر، موفّقتر و سعادتمندتر بکند و مسئولين دلسوز را، آن کساني که واقعاً براي ملّت دل ميسوزانند، براي ملّت ميخواهند کار کنند، دنبال رضاي الهي هستند، روزبهروز توفيقاتشان را افزايش بدهد و به آنها کمک کند و انشاءالله همهي شما عزيزان، همهي ملّت ايران مشمول ادعيهي زاکيهي حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشيد و خداوند انشاءالله روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش محشور کند؛ ارواح طيّبهي شهداي عزيز را و شهداي برجستهي کشور را ــ [هر چند] آحاد شهدا، همهي شهدا برجستهاند؛ بنده ميخوانم احوال و آثار شهداي مختلف را؛ کساني که نام اينها را هم خيليها نشنيدهاند، انسان ميبيند واقعاً انسانهاي برجستهاي هستند ــ خدا انشاءالله با شهداي صدر اسلام محشور کند.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته